برزیل، رقابتیترین کشاورزیهای جهان
پایگاه خبری DA1news: تضمین امنیت غذایی برای جمعیت جهان در دهههای آینده با چالشهای جمعیت بزرگتر جهان، شهرنشینی بیشتر، منابع طبیعی محدود، سطوح بالاتر درآمد و پیوندهای قویتر بین بازارهای کشاورزی و سوختهای زیستی مواجه خواهد شد. غلبه بر چالشهایی که اینها نشان میدهند، در میان دیگر تلاشها، به ترویج توسعه پایدار تولید کشاورزی از طریق بهرهوری بالاتر و شدت کشت بیشتر نیاز دارد. در این مقاله به بررسی نقش صنعت کشاورزی برزیل در بازارهای داخلی و جهانی می پردازیم. اول، ما تجربه توسعه کشاورزی کشور را بررسی می کنیم، و دوم، به برخی از مسائل کلیدی می پردازیم که در آینده نقشی اساسی در کشاورزی برزیل ایفا خواهند کرد. این مقاله جنبههای اصلی فرآیند مدرنسازی تجربهشده توسط صنعت کشاورزی ملی برزیل را برجسته میکند، سبک رشد کشاورزی به دنبال آن کشور را ارائه میدهد و فناوریهای انتخابی را که نقش عمدهای در تغییر این بخش در چهار دهه گذشته بازی کردهاند، مورد بحث قرار میدهد. ما همچنین درآمد حاصل از اندازههای مختلف مزرعه را تجزیه و تحلیل میکنیم و مروری بر چالشها و فنآوریهای کلیدی تحقیقات کشاورزی ارائه میکنیم که در آینده نزدیک توسط برزیل دنبال خواهد شد.
مرور
تضمین امنیت غذایی همواره یکی از موضوعات اولویت دار برای دولت ها، سازمان های بین المللی و به طور کلی جامعه بوده است. تحولات اخیر نگرانی سیاسی، حرفه ای و عمومی را در مورد این موضوع در سراسر جهان بیشتر کرده است. پس از دههها باقی ماندن در سطوح پایین تاریخی، قیمتهای اسمی مواد غذایی از زمان بحران غذایی سالهای 2007 تا 2008 به طور قابلتوجهی بالاتر و نوسانتر شده است. بین ژانویه 2007 و ژوئن 2008، قیمت مواد غذایی به طور قابل توجهی افزایش یافت، از 38٪ برای شکر تا 224٪ برای برنج. قیمت سایر محصولات غذایی عمده مانند ذرت و گندم نیز در همان دوره با افزایش شدید روبرو شد. به دنبال این دوره افزایش شدید، قیمت این کالاها و سایر کالاهای کشاورزی در نیمه دوم سال 2008 کاهش یافت.
از نیمه دوم سال 2010، قیمت مواد غذایی دوباره افزایش یافت و در ژانویه 2011 به اوج خود رسید. در طول سال 2011، روند نزولی دوباره برقرار شد، اما قیمت ها هنوز در سطوح بالای تاریخی هستند (شکل 1). بسته به اینکه تولید جهانی در سالهای آینده چگونه تکامل مییابد، قیمت اسمی مواد غذایی میتواند در سطح 1997 تا 2006 یا حتی بالاتر از آن باقی بماند.
شکل (1) شاخص قیمت واقعی ماهانه مواد غذایی از ژانویه 1990 تا نوامبر 2011، 20022004=100.www.fao.org/worldfoodsituation/wfs-home/foodpricesindex/updated در ژانویه 2012
پیامدهای قیمت های بالاتر و نوسانات در بازارهای مواد غذایی به خوبی در ادبیات مستند شده است و شامل بی ثباتی اقتصادی و سیاسی و همچنین چرخه هایی از اثرات مثبت و منفی بر مصرف کنندگان و تولیدکنندگان است. در قیمت های بالا، افزایش فقر و سوء تغذیه در میان فقرا را می توان انتظار داشت، اما این روند برای قیمت های بالاتر ممکن است سرمایه گذاری در فعالیت های کشاورزی را نیز افزایش دهد. با افزایش عرضه، قیمت مواد غذایی کاهش می یابد و به نفع مصرف کنندگان است. با این حال، نوسانات بیش از حد ممکن است سرمایه گذاری بلندمدت در کشاورزی را منصرف کند و از این رو گسترش عرضه کشاورزی را به خطر بیندازد.
درجه نوسانات آینده در سیستم غذایی نامشخص است. بنابراین، تلاش هایی برای به حداقل رساندن سطوح بالای نوسانات در بازارهای جهانی مواد غذایی و تضمین امنیت غذایی برای همه مورد نیاز است. ماهیت این چالش مستلزم اقدامات در سطح کشور در چندین جبهه، از جمله ترویج توسعه پایدار تولید مواد غذایی از طریق افزایش سطح بهرهوری کشاورزی و شدت کشت بیشتر است. تلاشهای مشابهی برای تغذیه جمعیت جهان در دهههای آینده با پیشبینی تعداد قابلتوجه بیشتر ساکنان (2.3 میلیارد نفر بالاتر از سطح کنونی ، فشار شدید بر منابع طبیعی، شهرنشینی بیشتر، سطوح بالاتر درآمد، و ارتباط قوی تر بین بازارهای کشاورزی و سوخت زیستی.
پایداری زیست محیطی
برزیل در سطح جهانی هم برای امنیت غذایی و هم برای پایداری زیست محیطی مهم است. این کشور یکی از سه تولیدکننده و صادرکننده بزرگ شکر، قهوه، آب پرتقال، سویا، گوشت گاو، تنباکو، اتانول و مرغ گوشتی در جهان است. این کشور دارای یکی از بزرگترین ذخایر تنوع زیستی در جهان و تعداد زیادی کشاورز با قابلیت کارآفرینی قوی است . علاوه بر این، خدمات زیستمحیطی حیاتی را به جهان ارائه میکند و زمین و آب زیادی دارد که شامل 13.5 درصد از زمینهای قابل کشت بالقوه جهان و 15.2 درصد از منابع آب تجدیدپذیر جهان است .
این کشور به دلیل توسعه علمی موفق کشاورزی استوایی قابل توجه است. کشاورزی استوایی بین عرض های جغرافیایی 23 شمالی و 23 شمالی، به طور کلی در خاکهای اسیدی، هوازده و استوایی با حاصلخیزی کم انجام می شود. تا زمانی که محققان و شرکای کشاورزی برزیل محصولات کشاورزی و ارقام علوفه ای جدید با شیوه های کشاورزی متناسب با کشاورزی گرمسیری را برای ایجاد کشاورزی مدرن و کاملاً رقابتی در برزیل (محیط جدید تولید تجاری) توسعه دادند، اعتقاد بر این بود که تنها مناطق معتدل می توانند به طور مؤثر و کارآمد تغذیه کنند. جهان برای مثال، تلاشهای تحقیقاتی و کارآفرینی در برزیل برای توسعه و کشت انواع سویا برای عرضهای جغرافیایی پایینتر انجام شده است، که قادر به تولید بازدهی به اندازه محصولات تولید شده در مناطق معتدل هستند. در ارتباط با این تلاش ژنتیکی، لازم بود فناوریهای جدید بهطور فشرده اتخاذ شود، مانند شیوههای جدید کشاورزی و نوآوریهای مدرن، از جمله بذرهای اصلاحشده، کودها و مواد شیمیایی کشاورزی، تا محیط کشاورزی را به محیطی مولد تبدیل کند.
البته ساده لوحانه خواهد بود که فکر کنیم تصمیمات زراعی نشان دهنده هسته فرآیند تصمیم گیری است. در واقع، فشارها و مشوقهای سیاسی و اقتصادی اغلب عوامل تعیینکننده پشت تصمیمگیری کشاورزان هستند.
کشورهای در حال توسعه، عمدتاً در آفریقا، آمریکای لاتین و دریای کارائیب. کشورهای این مناطق میخواهند از روشی که برزیل کشاورزی خود را به یکی از رقابتیترین کشاورزیهای جهان در مدت نسبتاً کوتاه یک نسل تبدیل کرده است، بهرهمند شوند . علاوه بر این، با توجه به خواستههای اجتماعی آینده و چالشهای تغییر آب و هوا، تجربه برزیل در تولید کالاهای کشاورزی در آبوهوای گرمتر و دستاوردهای سریع آن با استفاده از فناوریهای کشاورزی کم کربن، علاقه شدیدی را از دیدگاه گسترده (اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی) افزایش داده است.
اهداف کلی این مقاله دو دسته است: اول، بررسی تجربه توسعه کشاورزی برزیل در دوره 1970 تا 2010، و دوم، ارائه دیدگاهی آیندهنگر از رشد در این بخش طی دو دهه آینده. به طور خاص، اهداف عبارتند از: برجسته کردن جنبههای اصلی فرآیند مدرنسازی که کشاورزی ملی برزیل تجربه کرده است. تجزیه و تحلیل عملکرد حاصل از بخش در طول دوره 1950 تا 2010، با تمرکز بر چهار دهه گذشته. برخی از ویژگی های سیستم ملی تحقیقات کشاورزی و فناوری های منتخب را برجسته کنید. و برخی از چشم اندازهای آینده برای کشاورزی برزیل را ارائه دهد.
توسعه کشاورزی برزیل
اهمیت استراتژیک بخش کشاورزی برای رشد اقتصادی برزیل از اولین سرمایه گذاری های استعماری در اوایل قرن شانزدهم مشخص شده است . تا دهه 1930، اقتصاد برزیل به شدت مبتنی بر محصولات کشاورزی برای بازارهای خارجی بود و دو دسته اصلی محصول (قهوه و برخی دیگر از کالاهای کشاورزی (لاستیک، کاکائو، پنبه)) تا دهه 1960 بیش از 55 درصد از صادرات را تشکیل می دادند. این توسعههای خارجی محور، که بر روی چند محصول متمرکز شده بودند، در نهایت به دورههای کوتاهمدت رونق و رکود تبدیل شدند که منجر به نوسانات زیاد در رشد اقتصادی (در مقایسه با کشورهای توسعهیافته) و آسیبپذیری خارجی قابلتوجه شد . در پایان دهه 1990، کالاها هنوز برای صادرات برزیل مهم بودند، اما دو محصول اصلی دهه 1990، سویا و سنگ آهن، 10 درصد از کل صادرات را تشکیل می دادند .
از قضا، علی رغم نقش کشاورزی در اقتصاد برزیل، این کشور تا دهه 1960 به طور سیستماتیک کمک های غذایی از خارج دریافت می کرد و حتی تا دهه 1980، برزیل هنوز واردکننده بزرگ مواد غذایی بود. کشاورزی سنتی که تا دهه 1970 در برزیل حاکم بود، که رشد آن بیشتر در حاشیه بود ، به تدریج در طول دهه های بعدی به کشاورزی مدرن و کاملاً رقابتی مبتنی بر علم تبدیل شد.
تا حد زیادی، این تغییرات عظیم در کشاورزی برزیل در پاسخ به یک تقاضای شدید، ناشی از فرآیند صنعتی سازی تحت رهبری دولت که در برزیل از دهه 1960 تا اوایل دهه 1980 رخ داد، رخ داد. این دوره صنعتی شدن با رشد جمعیت با درآمد بالاتر و روند سریع شهرنشینی همراه بود. افزایش هزینه فرصت نیروی کار برای کشاورزان و مهاجرت گسترده از مناطق روستایی به شهرها علاوه بر این منجر به محیطی مطلوب برای رشد و نوسازی کشاورزی شد .
سیاست بلندپروازانه صنعتیسازی با هدف کاهش واردات مبتنی بر کنترلهای مبادلهای، سیستمهای چندگانه نرخ ارز به نفع واردات کالاهای سرمایهای و نرخهای بهره یارانهای برای وامهای صنعت کالاهای سرمایهای بود. همراه با دگرگونی ساختاری مرتبط که در بخش تولید اولیه رخ داد، بخشهای صنعت و خدمات که مستقیماً با کشاورزی مرتبط بودند، با توجه به پیوندهای عقبنشینی و رو به جلوی بالا، به دو صنعت بزرگ و رقابتی جهان تبدیل شدند.
سیاست اقتصادی همچنین واردات کالاهای مصرفی و سرمایه گذاری در انرژی و زیرساخت های حمل و نقل را ترویج کرد. سرمایهگذاری در سیستمهای بزرگراهی فدرال و ایالتی، در ابتدا از نظر مساحت (از دهه 1950 تا 1970)، و سپس از نظر افزایش بهرهوری (حمل و نقل نهادههای مدرن و محصولات کشاورزی به بازارهای شهرها) برای گسترش کشاورزی کلیدی بود.
در آن زمان صنعتی شدن تحت رهبری دولت، سیاست های کشاورزی تابع هدف اصلی صنعتی شدن بود. اولویت های دولت بر شهرها متمرکز بود. قدرت خرید حقوق شهری بیشتر با سرمایه گذاری در زیرساخت های شهری مانند مسکن و بهداشت و با حفظ حقوق مورد توجه قرار گرفت. قیمت مواد غذایی به طور مصنوعی پایین نگه داشته شد تا از فشار بر حقوق شهری جلوگیری شود. علاوه بر گسترش تولیدات کشاورزی، صادرات محصولات کشاورزی متنوع شد و به طور فزاینده ای وسیله ای برای واردات کالاهای سرمایه ای برای صنعت رو به رشد ملی فراهم کرد.
از نظر اقتصادی، سیاستهای صنعتیسازی به افزایش سهم تولید ناخالص داخلی صنایع (GDP) در تولید ناخالص داخلی کشور تبدیل شد (شکل 2). از نظر سیاسی، سیاست صنعتیسازی قدرت را از مناطق روستایی به شهرها منتقل کرد و برزیل را به یک جامعه شهری مترقی تبدیل کرد .
شکل (2) توزیع بخشی تولید ناخالص داخلی (GDP) در برزیل، 1950 تا 2005. منبع: داده های IBGE، شرح داده شده توسط Baer
تأثیر این سیاست های تحریف کننده به زیان مناطق روستایی، روند مهاجرت سریع از روستا به شهر بود که از دهه 1950 شروع شد. جمعیت روستایی برزیل از 64 درصد از کل جمعیت در سال 1950 به 32 درصد در سال 1980 و 16 درصد در سال 2010 کاهش یافت .
این تا حدودی به این دلیل بود که چرخه روستایی در مناطق جنوب، جنوب شرق و غرب میانه کشور تقریباً تکمیل شده بود ، بلکه به دلیل نرخ رشد اقتصادی پایین در طول دهه 1980 و 1990 بود که احتمالاً جذابیت شهرها را تضعیف کرد .
به طور خلاصه، روند صنعتی شدن سریعی که در برزیل بین دهههای 1960 و 1980 رخ داد، منجر به تحول مهمی در این کشور شد که فشارهایی را بر بخش کشاورزی تحمیل کرد. مزایای اعطا شده به صنعتی شدن که علیه کشاورزی تبعیض قائل می شد، از جمله، مستلزم آن بود که قیمت مواد غذایی به طور مصنوعی پایین نگه داشته شود تا از طریق فشار بر حقوق شهری، از تورم دستمزد جلوگیری شود. علاوه بر این، مهاجرت از روستا به شهر با دستمزدهای بهتر در شهرها، نتیجه صنعتی شدن فزاینده ای که در کشور در حال وقوع بود، تقویت شد. قدرت سیاسی نیز از مناطق روستایی به شهرها منتقل شد. در نتیجه، فرصتهایی برای صادرات تجارت کشاورزی به عنوان ابزاری برای تولید وجوه برای تأمین مالی واردات فناوری و داراییهای سرمایهای برای بخش صنعتی نوظهور شناسایی شد.
با این حال، با وجود این فشارها بر بخش کشاورزی، مشخص شد که فرصتهای توسعه کشاورزی در مناطق سنتی محدود است. این سناریو مستلزم یک استراتژی برای تبدیل کشاورزی سنتی به بخش مدرن، قوی و پویا بر اساس پیشرفت های علمی بود. بنابراین، مشخص شد که نه تنها نیاز به افزایش بهره وری در مناطقی که قبلاً باز شده است، بلکه نیاز به تبدیل سرادو غیرمولد (بیوم شبیه ساوانا در برزیل) به زمین مولد وجود دارد تا افزایش تولید کشاورزی تضمین شود و غذا برای آنها تضمین شود. رشد جمعیت شهری با قیمت های مقرون به صرفه
سه سیاست نقش اساسی در روند نوسازی کشاورزی داشتند:
1) در دسترس بودن اعتبار مالی یارانه ای، عمدتاً برای تأمین مالی سرمایه و خرید نهاده های مدرن.
2) گسترش روستایی؛ و
3) ارائه حمایت از تحقیقات کشاورزی (سیستم ملی تحقیقات کشاورزی، هماهنگ شده توسط شرکت تحقیقات کشاورزی برزیل (Empresa Brasileira de Pesquisa Agropecuria; Embrapa)).
Embrapa موردی از نوآوری سازمانی موفق است. این یک مدل سازمانی شرکت عمومی است که از نظر فضایی غیرمتمرکز است اما در سطح ملی فعالیت می کند، با واحدهای تحقیقاتی تخصصی که در توسعه حرفه ای پرسنل خود (آموزش و پاداش نیروی انسانی) سرمایه گذاری می کنند و چشم انداز کشاورزی مبتنی بر علم و فناوری را ترویج می کنند. علاوه بر این، سازمان از ابتدا همواره نتیجه گرا بوده است. Embrapa بر اساس دو اصل اساسی پایه گذاری شده است:
1) یک مدل تحقیقاتی متمرکز، تمرکز بر محصولات و مناطق دارای اهمیت اساسی برای توسعه کشور، و ایجاد یک روش عینی برای شناسایی اولویت های تحقیقاتی. و
2) توسعه ظرفیت منابع انسانی آن، بر اساس برنامه های آموزشی قوی در مراکز تعالی در سراسر جهان .
از اواسط دهه 1990 به بعد، ثبات اقتصاد کلان، قیمتهای نسبی بهتر برای کالاهای کشاورزی در بازارهای جهانی، و بلوغ فناوریهای کشاورزی استوایی که در دو دهه گذشته ایجاد شده بود، زمینه را برای عصر جدیدی در تجارت کشاورزی برزیل فراهم کرد. این بخش به سرعت از یک سیستم کشاورزی مبتنی بر سنتی به سیستم مبتنی بر علم حرکت کرد.
در نتیجه، بین دسامبر 1977 و ژانویه 2007، قیمت داخلی غذا در برزیل، به صورت واقعی، با نرخ متوسط ماهانه 2 درصد کاهش یافت . در واقع، قیمت یک سبد غذایی نماینده در نوامبر 2011، به صورت واقعی، حدود 50 درصد از قیمت پرداخت شده توسط مصرف کنندگان در ژانویه 1975 را نشان می دهد (شکل 3).
شکل (3)شاخص قیمت واقعی ماهانه مواد غذایی از ژانویه/1975 تا نوامبر/2011، 1975=100. منبع: پایگاه داده Dieese (2012)، شرح داده شده توسط مارتا و همکاران
در طی یک دوره 36 ساله، قیمت مواد غذایی برای مصرف کنندگان به نصف کاهش یافت که تا حد زیادی منعکس کننده گسترش تولیدات کشاورزی در برزیل بود. حتی زمانی که قیمت مواد غذایی در سال 2008 به اوج خود رسید، تأثیر بسیار کمی بر قیمت های پرداخت شده توسط مصرف کنندگان داشت.
سبک رشد کشاورزی برزیل
گسترش عرضه برای کالاهای کلیدی کشاورزی بسیار موفقیت آمیز بود. در دوره 1976-2011، سطح دانه و دانه های روغنی برزیل 32 درصد افزایش یافت در حالی که تولید 240 درصد و عملکرد 2.57 برابر افزایش یافت (شکل 4، جدول 2). تولید نیشکر بین سالهای 1975/1976 و 2009/2010، از 89 میلیون تن به 696 میلیون تن افزایش یافت. در همین مدت، تولید شکر با افزایش 369 درصدی از 6.72 میلیون تن به 31.51 میلیون تن رسید. کل تولید اتانول (شامل اتانول بی آب و هیدراته) از 0.60 میلیارد لیتر در سال 1975 تا 1976 به 25.56 میلیارد لیتر در سال 2009/2010 افزایش یافت (شکل 5).
(شکل4).تکامل تولید غلات و دانه های روغنی (میلیون تن متریک)، مساحت (میلیون هکتار) و عملکرد (تن در هکتار) در برزیل از سال 1976 تا 2011. منبع: پایگاه داده Conab، شرح داده شده توسط مارتا و همکاران
شکل( 5) تکامل تولید نیشکر، اتانول و شکر در برزیل از 1975/1976 تا 2009/2010. منبع: بانک اطلاعاتی Conab
روندهای مشابهی در بخش گوشت مشاهده شد (شکل 6). تولید گوشت گاو، گوشت خوک و طیور به طور پیوسته افزایش یافت و از 4.27 میلیون تن در سال 1978 به 25.496 میلیون تن در سال 2010/2011 رسید.
در دوره 1978 تا 2011، تولید طیور از 1.096 میلیون تن به 12.928 میلیون تن افزایش یافت. تولید گوشت خوک از 1.060 میلیون تن به 3.384 میلیون تن افزایش یافت. و تولید گوشت گاو از 2.114 میلیون تن به 9.184 میلیون تن افزایش یافت. در همین دوره، نرخ رشد سالانه برای گوشت گاو، مرغ و خوک به ترتیب 4.70، 8.02 درصد و 3.70 درصد بود. تولید شیر نیز به طور قابل توجهی افزایش یافت و از 11.16 میلیارد لیتر در سال 1980 به 30.3 میلیارد لیتر در سال 2009 رسید.
یکی دیگر از ویژگی های مهم گسترش تولید در کشاورزی برزیل، تمرکز آن بر افزایش بهره وری بود. طی دوره 1950 تا 2006، افزایش بهره وری 79 درصد از رشد تولید گوشت گاو در برزیل را به خود اختصاص داد و از اثر صرفه جویی در زمین معادل 525 میلیون هکتار حمایت کرد. بنابراین، بدون این اثر صرفه جویی در زمین، یک مرتع اضافی 25 درصد بزرگتر از بیوم آمازون در برزیل برای برآوردن سطح تولید گوشت گاو برزیل در سال 2006 مورد نیاز بود. در همین دوره، تولید غلات برزیلی، دانههای روغنی و نیشکر اثر صرفهجویی بیشتری در زمینهای 78 میلیون هکتاری داشت .
بهره وری کل عوامل تولید (TFP) برای کشاورزی برزیل طی 36 سال از سال 1970 تا 2006 به طور پیوسته افزایش یافته است. افزایش بهره وری 65 درصد از تولیدات کشاورزی را در دوره 1970 تا 2006 نشان می دهد و نهاده ها 35 درصد را تشکیل می دهند.
ظرفیت تولیدی کشاورزی (با تمرکز ویژه بر فناوری)
سه عامل اصلی تعیین کننده ظرفیت تولید کشاورزی عبارتند از: سرمایه انسانی، تولید و انتشار فناوری، و کفایت منابع طبیعی و شرایط آب و هوایی .
نیاز به فناوریهای مبتنی بر علم، با توجه به تغییر محیط در واکنش به تغییرات آب و هوا و بافت اجتماعی-اقتصادی در حال تحول، به این معنی است که ظرفیتسازی و تقویت در کشاورزی برزیل در دهههای آینده از اهمیت حیاتی برخوردار خواهد بود. برای تحقق این امر، آموزش باید به طور قابل توجهی بهبود یابد (حدود 50 درصد از کارگران روستایی تنها تا چهار سال تحصیل دارند؛ ). دانش و فناوری باید با تحقیقات سازمان یافته (عمومی و خصوصی) تولید و به کاربران نهایی منتقل شود. از طریق سیستم تحقیقاتی که فناوری ها را با نیازهای خاص کشور و مناطق تطبیق می دهد .
برزیل دارای منابع طبیعی فراوانی است که با اثرات صرفه جویی عظیمی که به واسطه افزایش بهره وری در کشاورزی برزیل در دهه های گذشته ایجاد شده، محافظت شده است. شرایط آب و هوایی (بارندگی، تشعشع، دما) برای حداقل یک محصول خوب در سال مساعد است و در بسیاری از مناطق تولید غلات، برای دو و گاهی حتی سه محصول در سال مناسب است. خاک ها عموماً مشکل فیزیکی ندارند. فن آوری های ارائه شده در طول 40 سال گذشته محدودیت های تحمیل شده توسط خاک های اسیدی ضعیف سرادو را از بین برده است. سه نمونه از فن آوری های قابل توجهی که کشاورزی برزیل را در چهار دهه گذشته متحول کردند، در زیر مورد بحث قرار می گیرند.
تثبیت نیتروژن بیولوژیکی
گونه های سویا که نیازی به نیتروژن ندارند برای استفاده در برزیل انتخاب شده اند و عملکرد تا 6 تن در هکتار قبلاً ثبت شده است . تلقیح مجدد محصولات سویا با گونه های برادیرریزوبیوم، حتی در خاک هایی با جمعیت برادیریزوبیوم بالا، یک عمل توصیه شده است .
هنوز در مورد مقدار واقعی نیتروژنی که می توان از تثبیت نیتروژن بیولوژیکی (BNF) در محصولات غیر حبوبات مرتبط با BNF و از این رو، در مورد سهم کلی BNF در اقتصاد کود-N در این سیستم های کشاورزی به دست آورد، بحث وجود دارد. به عنوان مثال، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد می توان تا 50 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در سال از BNF در مراتع گرمسیری (با استفاده از Brachiaria spp. و Panicum حداکثر) بدست آورد. با این حال، دسترسی به چنین کمک هایی در مراتع تحت شرایط چرا ضروری است. نتایج مثبت در جایگزینی بخشی از نیاز کودهای نیتروژنی با BNF با سایر گیاهان دانه دار مانند برنج و در محصولات انرژی زای زیستی مانند نیشکر گزارش شده است.
توسعه ساوانای برزیل (سرادو)
توسعه سرادو برزیل به زمینهای کشاورزی مستلزم مجموعه وسیعی از فناوریها است که این منطقه را به یکی از برترین مناطق تولید غلات و گوشت گاو در جهان تبدیل کرده است. فناوری نیروی محرکه اصلی توسعه کشاورزی در سرادوی برزیل بود و شامل بهبود خاک به استاندارد مورد نیاز برای استفاده کشاورزی، تولید انواع محصولات و مراتع جدید و بهبود بهره وری حیوانات مزرعه، عمدتاً گوشت گاو و گاوهای شیری بود.
مهمترین اکتشافات مربوط به بهبود حاصلخیزی خاک، ارقام و هیبریدهای جدید گیاهی بود (به بخش غلات در آلبوکرکی و سیلوا مراجعه کنید)، استفاده از خاکورزی بدون خاکورزی. سیستم های و سیستم های یکپارچه محصولات کشاورزی و دامی. فن آوری های به کار رفته با تولید پایدار سازگار بود و نیازهای انسانی و محیطی را در نظر می گرفت. همانطور که قبلاً بحث شد، افزایش عملکرد میلیون ها هکتار از پوشش گیاهی بومی و جنگل های استوایی را نجات داده است .
برخی از فناوریهای اخیراً توسعهیافته برای همه محصولات، مانند شیوههای کوددهی و سیستمهای بدون خاکورزی قابل اجرا هستند. فناوریهای خیاطی برای در نظر گرفتن تنوع منطقهای، مزارع فردی و قیمتهای نسبی مورد نیاز است. با این حال، سایر فناوریها برای محصول خاص هستند، مانند انواع محصولات جدید، یا استراتژیهایی برای کنترل بیماریها، آفات و علفهای هرز. کشاورزی پایدار ممکن است به عنوان بسته ای از فناوری ها در نظر گرفته شود که برخی از آنها برای چندین محصول مناسب هستند و برخی دیگر مختص محصولات خاص هستند.
در سال 1970، تولید غلات در سرادو 8 میلیون تن بود. تا سال 2006، میزان تولید به 48.2 میلیون تن رسید که نرخ رشد سالانه قابل توجه 5.2٪ (افزایش شش برابری) در 36 سال بود. تا سال 1980، تولید غلات در سرادو با حاشیه زیادی همراه بود. پس از آن، تولید با سرعت بسیار بیشتری نسبت به بقیه برزیل افزایش یافت و سهم سرادو در کل تولید غلات از 4/35 درصد در سال 1970 به 2/49 درصد در سال 2006 افزایش یافت. به عبارت دیگر، بیوم سرادو در برزیل، که تقریباً 25٪ از خاک کشور را اشغال می کند، نزدیک به 50٪ از تولید غلات را تشکیل می دهد. این قطعاً با توجه به اسیدی بودن و ماهیت کم حاصلخیزی خاک های منطقه، یک شاهکار قابل توجه است.
به غیر از برنج و لوبیاهای خوراکی، تمام محصولات کشاورزی دیگر که در این بخش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند در سرادو جابجا می شوند. محصولات لوبیا خوراکی پایدار مانده اند اما برنجی که در توسعه مرزی کشاورزی در سرادو در دهه های 1970 و 1980 استفاده می شد، اکنون در زمین های آبی در بخش جنوبی برزیل یا مناطقی در سرادو که مستعد شرایط شدید نیستند، متمرکز شده است. بارزترین موارد توسعه محصول در منطقه سویا و پنبه است.
در دوره 1970 تا 1990، زمانی که سرادو به روی کشاورزی باز شد، زمین نیز به تولید کشاورزی وارد شد. در نتیجه، در دوره 19701980، افزایش سطح زمین کشاورزی بیشترین سهم از افزایش تولید را به خود اختصاص داد. در دوره های بعد تا سال 2006، بیشتر افزایش تولید به دلیل افزایش عملکرد بود. در دوره 19702006، افزایش عملکرد در سرادو 61.4 درصد از تغییرات تولید کشاورزی را به خود اختصاص داد
سهم بهبود عملکرد در تولید برنج و لوبیا قابل توجه است . بهبود در تولید ذرت در طول چهار دهه گذشته و در تولید قهوه در دو دهه گذشته عمدتاً بر اساس افزایش عملکرد بوده است. سهم افزایش عملکرد در تولید پنبه به طور قابل توجهی متفاوت بود، و در مورد سویا، بیشتر توسعه تولید با افزایش سطح توضیح داده شد. لازم به ذکر است که گسترش اخیر (1996 تا 2006) مناطق کشت در منطقه سرادو (به ویژه سویا در شمال و نیشکر در جنوب)، عمدتاً نتیجه تبدیل مرتع به زمین کشاورزی است.
تولید گوشت گاو سرادو در سال 1975 به 0.83 میلیون تن رسید. از آن زمان تا کنون، نرخ رشد سالانه قابل توجه 4.1% داشته است که به 2.89 میلیون تن در سال 2006 رسیده است. تمام سال های سرشماری کشاورزی از 1975 تا 2006، و به 53.1٪ (جدول 6) بود. تولید شیر از سرادو در سال 1970 به طور متوسط 2.2 میلیون لیتر بود، اما به طور پیوسته 3.6 درصد در سال افزایش یافت و به 8.1 میلیون لیتر در سال 2006 رسید. در دوره 1975 تا 2006، تولید شیر در سرادو بین 37 تا 45 درصد کل برزیل را تشکیل می داد.
پویایی رشد گوشت گاو و شیر سرادوس قابل توجه بوده است. از سال 1985، افزایش بهره وری کل گسترش تولید گوشت گاو در بیوم را به خود اختصاص داده است. مارتا و همکاران سهم مؤلفههای بهرهوری در برزیل را بررسی کرد و گزارش داد که عملکرد حیوانات 65 درصد است، در حالی که نرخ جورابهای ساق بلند مسئول 35 درصد از دستاوردها است.
افزایش بهره وری 43 تا 98 درصد افزایش تولید شیر طی دوره 1975 تا 1996 را به خود اختصاص داده است. در دهه گذشته (1985 تا 1996)، عملکرد 98 درصد از رشد تولید را به خود اختصاص داده است.
به طور خلاصه، افزایش بهره وری قابل توجه در تولید حیوانات در سرادو در نتیجه ادغام مداوم فناوری به دست آمد. این افزایش بهره وری در تولید گوشت گاو و شیر، اثرات صرفه جویی در زمین را فراهم می کند که نقش اساسی آشکاری در در دسترس قرار دادن زمین برای توسعه محصول ایفا می کند، بنابراین فشار بر منابع طبیعی را به حداقل می رساند.
سیستم های یکپارچه دام های زراعی
سیستمهای یکپارچه دامهای زراعی نمونهای از یک فناوری صرفهجویی در منابع هستند و توجه بسیاری از محققان در سراسر جهان را به خود جلب کردهاند. مزایای اصلی زراعی / زیست محیطی گزارش شده این سیستم ها عبارتند از: بهبود خواص شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی خاک. کاهش شیوع بیماری، آفات و علف های هرز؛ و بهره وری بالاتر محصول و دام. در نتیجه بهبود کیفیت علوفه (ارزش غذایی و مصرف)، سیستمهای یکپارچه دامهای زراعی میتوانند علاوه بر کاهش انتشار متان به ازای هر واحد افزایش وزن زنده برای حیوانات چرا کمک کنند.
همانطور که توسط Vilela و همکاران خلاصه شده است ، پذیرش این سیستم های مختلط در منطقه سرادو برزیل با: 1) افزایش 15 درصدی در محتوای ماده آلی خاک در مقایسه با سرادو بومی همراه است. 2) تا 90% افزایش کارایی مصرف ظاهری فسفر در تناوب ذرت و سویا. 3) افزایش عملکرد دانه سویا بیش از 10٪ با استفاده از چرخش با مراتع مولد در مقایسه با سویا در کشت تک. و 4) تا سه (فاز گاو-گوساله) و چهار برابر (مرحله پرورش/تمام) افزایش بهره وری دام برای گاوهای چرا در مقایسه با سیستم های سنتی و گاو دامی گسترده.
مزایای اقتصادی بالقوه این سیستمهای یکپارچه دامهای زراعی ممکن است منعکسکننده اقتصاد دامنه (کاهش هزینه مرتبط با تولید چند محصول) یا اثرات کاهش ریسک تنوع باشد. مزایای تناوب زراعی (از جمله مرتع) ممکن است شامل کاهش تنوع عملکرد و در کل عملکرد بالاتر باشد. اندازه گیری دقیق فعل و انفعالات بین اجزای محصول و حیوانات (مرتع) برای امکان تصمیم گیری بهبودیافته و بی طرفانه، یک گام کلیدی است که باید دنبال شود .
در برزیل، تقاضای بالا برای سرمایه در این سیستمهای مختلط به عنوان یک محدودیت عمده در پذیرش گسترده آنها تلقی میشود. تقاضای بالا برای سرمایه همچنین ریسک مالی سیستمهای یکپارچه دامهای زراعی را افزایش میدهد که باید با خطرات بالقوه کاهش تولید سنجیده شود. طراحی مکانیسم های تامین مالی نوآورانه برای تقویت و تسریع پذیرش در مقیاس بزرگ فناوری سیستم یکپارچه دام زراعی ضروری خواهد بود.
چند دیدگاه برای کشاورزی برزیل
در این بخش پایانی میخواهیم دو موضوع کلیدی را که در آینده نقشی اساسی در کشاورزی برزیل بازی میکنند، بررسی کنیم. یکی از ویژگی های مهم کشاورزی برزیل توانایی آن در گسترش تولید با مشارکت کشاورزان از مزارع کوچک، متوسط و بزرگ بوده است. با این حال، در برزیل، زمین حدود 20٪ از کل هزینه تولید را تشکیل می دهد، بنابراین، زمین معیار خوبی برای توزیع اندازه مزرعه نیست، زیرا سایر عوامل تولید تأثیر بسیار بیشتری بر آن دارند.
یکی از معیارهای جایگزین درآمد ناخالص مزرعه است. سرشماری کشاورزی سال 2006 اطلاعاتی را در مورد مصرف خود در مزرعه و سهم تولیدی که در بازار فروخته می شود در پایگاه داده خود گنجانده است که هم برای تخمین درآمد ناخالص مزرعه (به قیمت بازار) و هم درآمد ناخالص مزرعه به دو دسته تقسیم می شود. طبقات حداقل دستمزد در برزیل (به قیمت 2006). طبقه اجتماعی دریافت کننده معادل کمتر از یک حداقل دستمزد کمتر از 2 درصد ارزش کشاورزی تولید را به خود اختصاص داده است و در این بحث مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
کلاس اول برای مزارع با بیش از یک و حداکثر دو معادل حداقل دستمزد در ماه بود. این طبقه 27 درصد از مزارع این مجموعه را تشکیل می داد و به عنوان طبقه مزارع فقیر معرفی می شد. طبقه متوسط مزارع با درآمد متوسط را نشان میداد، مزارعی که از دو تا ده معادل حداقل دستمزد در ماه دریافت میکردند و تقریباً 50 درصد از مزارع مورد تجزیه و تحلیل را تشکیل میدادند. طبقه سوم و آخر نماینده مزارع ثروتمند بود، مزارعی که بیش از ده حداقل دستمزد در ماه دریافت می کردند.
در این توزیع نرمال، مزارع خانوادگی به دو طبقه اول تعلق داشتند. بیشتر تولید آنها برای بازار داخلی بود، اما در صادرات نیز سهم داشتند. طبقه مزرعه غنی هم برای بازارهای خارجی و هم برای بازارهای داخلی تولید میشد و مقدار آن برای هر بازار به قیمتهای نسبی بستگی داشت: بینالمللی در مقایسه با قیمتهای داخلی. بیشتر مزارع تجاری متعلق به طبقه ثروتمند هستند.
یک تمرین جالب، بررسی تمرکز درآمد ناخالص بر خلاف اندازه مزرعه (اندازه گیری شده در هکتار) است. ما دو گروه از مزارع زیر یا مساوی 100 هکتار و بزرگتر از 100 هکتار را در نظر گرفتیم و ضریب جینی را برای هر گروه محاسبه کردیم. برای مزارع متوسط تا کوچک (100 هکتار)، ضریب جینی 0.85 بود، در حالی که برای مزارع بزرگتر، نتیجه متناظر 0.87 بود. از آنجایی که مقدار ضریب جینی 1 حالت حداکثر نابرابری را بیان می کند (یک گروه در این مورد تمام درآمد را به دست می آورد) می توان نتیجه گرفت که غلظت درآمد اندازه گیری شده توسط ضریب جینی به ساختار ارضی مربوط نمی شود (یعنی سطح مزرعه در هکتار) زیرا غلظت در هر دو گروه زیاد است.
در یک ارزیابی اخیر، نشان داده شد که در مناطق کشاورزی پویا در سرادو، هم تولید ناخالص داخلی و هم شاخص توسعه انسانی بالاتر از مناطق کمتر پویا بودند. در واقع، یک منطقه کشاورزی ابتدایی مانند شمال شرق برزیل بیشترین (حدود 60٪) مزارع فقیر نشان داده شده در جدول 8 را داشت. 40 درصد باقیمانده از مزارع فقیر به طور مساوی در سایر مناطق (شمال، جنوب شرقی، جنوب و مرکز غرب) کشور توزیع شده است. مزارع متوسط و غنی در هر پنج منطقه وجود داشتند، با غلظت کمی بیشتر از مزارع غنی در منطقه غرب میانه. از این رو، سیاست های عمومی به درستی برای تحریک رشد درآمد در مزارع خانوادگی، هم به نفع آنها و هم به نفع بازار مواد غذایی داخلی، هدف گذاری شده است.
با توجه به موضوع فناوری، برخی از فناوریهای کلیدی که در آینده نزدیک مورد حمایت قرار میگیرند عبارتند از: ارقام و ارقام جدید (مطابق با اکوسیستمهای غیربومی، با عملکرد بالاتر در مجموعهای از شرایط محیطی معین، مقاومت و/یا تحمل به زیستی و تنش های غیر زنده، ادغام ابزارهای بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی)؛ نهاده های جدید (ماشین آلات و تجهیزات، کودها و مواد شیمیایی کشاورزی)؛ و شیوههای جدید کشاورزی و سیستمهای تولید نوآورانه (ارائه کارایی بیشتر در استفاده از آب و مواد مغذی، و سازگاری با چرخههای مختلف محصول در یک سال). بدیهی است که سیستم تحقیقاتی و خدمات ترویجی باید از حمایت مالی کافی برای حفظ دستاوردهای مستمر در عملکرد کشاورزی در مزارع برخوردار شوند.
بنابراین یک چالش اصلی آینده برای تحقیق، با توجه به مجموعه گسترده فشار ذینفعان و امکانات مالی، شناسایی واضح و عینی توالی مشکلات مربوطه است که باید با تحقیق به منظور افزایش رفاه در جامعه حل شود. علاوه بر این، افزایش بهره وری به نفع کل جامعه است، اما خانواده های فقیر در مناطق روستایی و شهرها بیشترین سهم را از این مزایا دریافت می کنند، زیرا بیشترین سهم از درآمد فقرا صرف تهیه مواد غذایی می شود. بنابراین، کاهش قیمت مواد غذایی به عنوان انتقال درآمد به فقرا بدون نیاز به تخصیص مجدد درآمد در جامعه عمل می کند.
به همین دلیل، سیاستهای کشاورزی باید برای حمایت از تلاشهای تحقیقاتی که رشد بهرهوری را تحریک میکنند، طراحی شود. با توجه به تقاضای فعلی و آینده جامعه، این رشد در بهره وری باید بر توسعه و/یا انطباق فناوری های صرفه جویی در منابع (به عنوان مثال، زمین، آب و مواد مغذی) متمرکز شود که از محیط زیست محافظت می کند و از منابع به طور کارآمدتر استفاده می کند.
مطلوب است که این فناوریهای جدید باید در کاهش انتشار کربن تحت یک استراتژی رشد سبز کمک کنند. سیاست های کشاورزی در برزیل در حال حاضر اهمیت گسترش استفاده از فناوری های کشاورزی کم کربن را ترویج می کند. در طرح کشاورزی و دامداری 2011-2012 وزارت زراعت، دام و تأمین غذا، خط اعتباری کشاورزی کم کربن (ABC) 3.15 میلیارد دلار (تقریباً 1.75 میلیارد دلار) با نرخ بهره سالانه 5.5 درصد به آن اختصاص داده شده است. .
مطابق با قانون تغییر اقلیم که در دسامبر 2009 تصویب شد، تخمین زده میشود که بخش کشاورزی (از طریق احیای مراتع کممولد و محرک برای افزایش پذیرش سیستمهای یکپارچه دامهای زراعی، استفاده از BNF، و بدون کیفیت بالا تا زمان کاشت) و بخش سوخت زیستی قادر خواهد بود تا سال 2020 انتشار گازهای گلخانه ای مربوط به سناریوی پایه را تا 226 مگا تن معادل CO2 کاهش دهد. دولت برزیل تشدید مراتع با اجتناب از جنگل زدایی بیشتر، آزادسازی مناطق وسیعی از مراتع برای تطبیق با گسترش سطح محصول و کاهش مستقیم یا غیرمستقیم انتشار گازهای گلخانه ای، نقش تعیین کننده ای در این فرآیند خواهد داشت.
نتیجه
توسعه کشاورزی برزیل به دلیل سیاست صنعتی سازی اجباری که در این کشور بین سال های 1960 تا 1985 در حال اجرا بود، به شدت تقویت شد. در این فرآیند، بخش بزرگی از منطقه جغرافیایی کشور، سرادو، که زمانی تصور می شد ارزش محدودی داشته باشد. برای تولیدات کشاورزی، زمانی که دانش علمی و سیاست های صحیح توسط کشاورزان کارآفرین استفاده شد، ثابت شد که منطقه ای مولد است. تجربه تحول کشاورزی در برزیل گواه بر این است که می توان کشاورزی کارآمد و رقابتی در مناطق گرمسیری داشت.
توسعه کشاورزی برزیل عمدتاً مبتنی بر افزایش بهره وری بود. باز هم، علم نقش اساسی در توسعه فناوری های صرفه جویی در زمین ایفا کرد. فرصتهای روشنی برای پیشرفت در این مسیر پایداری و در عین حال توسعه تولید غذا، سوخت زیستی و فیبر وجود دارد. تشدید نظام های شبانی در چنین سیاستی از اهمیت محوری برخوردار خواهد بود.
فن آوری های کشاورزی مطابق با استراتژی رشد سبز، سازگار با حفاظت از محیط زیست در دراز مدت، با استفاده از منابع طبیعی در حد ظرفیت تحمل خود، در عین حال ارائه استانداردهای قابل قبول زندگی و کاهش فقر در حال حاضر در دسترس بوده و به طور فزاینده ای توسط کشاورزان برزیلی پذیرفته می شود. . با این حال، طراحی مکانیسمهای تامین مالی نوآورانه برای تقویت و سرعت بخشیدن به پذیرش فناوری در مقیاس بزرگ ضروری است.
در نهایت، از منظر جهانی، افزایش صادرات محصولات کشاورزی در برزیل نشان دهنده سهم مهم این کشور در کاهش گرسنگی جهان و فشارهای کلان اقتصادی (تورمی) و تثبیت قیمت ها در بازارهای کشاورزی است. این توانایی برای گسترش تولیدات کشاورزی خود در مسیری علمی و پایدار، ناگزیر نقش برزیل را در بازارهای جهانی در آینده نزدیک تقویت خواهد کرد.
نویسندگان و وابستگی ها
1. شرکت تحقیقات کشاورزی برزیل (Embrapa)، براسلیا، برزیل
پدرو آ آررس پریرا
2. مطالعات و آموزش امبراپا، عضو شورای ملی توسعه علمی و فناوری (CNPq)، براسلیا، برزیل
جرالدو بی مارتا جونیور و کارلوس ای ام سانتانا
3. دفتر رئیس جمهور، براسلیا، برزیل